شنبه 8 اردیبهشت 1403 - 09:04
اوقات شرعیاوقات به افق : اصفهان

اجتماعی

سخني چند ..با مسئولان /نامه سرگشاده به رئيس سازمان

مسئولان:

مقالات و دیدگاه هادر رابطه با اقدامات تاريخ گذشته قبلي ،جهت استفاده از راه رفته وبه بي راهه رفتن است موضوع در رابطه با تامين اب جهت شهر خوراست كه عدم دستيابي به رساندن اب به شهركه ان ناشي ازعدم استفاده از ديد بلند منطقه اي  است (مديريت سايت)

چند روز قبل زخمي كهنه مجددا توسط مسئولين بي مسئوليت مديريت شد كه  ان زخم دوباره سر باز نمود وان عمل ناشي از ادامه  تفكرغلط  مي باشد وان مديريت تنش زا كه در دوره قبلي بوده  كه هنوز از تدبير بدور  است وباعث مكدر نمودن روح بلندمردم زحمت كش روستاهاي خرمدشت ابراهيم اباد وجعفر اباد گرديد كه ان نيز با تدبير به حق نماينده فهيم شهرستان برادر عزيزمان سيد حميد رضا طباطبائي مديريت گرديد

وحال بياييم برگرديم به چند دهه قبل در مورد تامين اب شهر خور ،وبررسي كنيم ريشه اين رويه غلط از كجانشات گرفته  است ؟و چرا تاكنون اين مشكل واين درد مزمن هراز گاهي سر باز ميكند….و لاينحل …. وچند سوال

 در شهري كه  با داشتن 150 ليتر اب كه در كوير به هدر ميرود وجهت كشاورزي هيچ مزيت نسبي ندارد ودر نا كجا اباد به دنبال انيم .چرا؟

چرا حق حيات خود را به گرفتن حق حيات ديگران گره زده اندوچرا؟

ايا اين تفكر  افرادي خواص حول رويه صهيونيستي نميچرخد ؟

نقش كشاورزي شهر خوردر شهرستان كجاست ؟

چرا مسئولين در دودوره مديريت رياست جمهوري دكتر احمدي ن‍ژادنمايندگي اقاي دكتر حسني به اين موضوع ريشه اي نپرداختندحال بيدار شديد يا فقط دوره اسايش را براي خودتان و.. ؟

وسه دهه قبل يادمان هست همين رويه مسئولين خور در روستاهاي جنوبي چاهي حفر نمودند وبدون در نظر گرفتن مردم روستا چه شد ،كه چاه را مردم تخريب نمودند وهزينه ان را پرداختند

 چرا دودهه قبل مردم خور چاه كشاورزي روستايي در15 كيلومتريشان قرارداشت را تخريب ميكنند وادعاي حيات كشاورزي خودشان بودند(روستاي خرمدشت ) ولي درست بعد از 10 سال از همان نقطه مسئولين تصميم به انتقال اب به خور مينمايند و بايد اب برايشان تهيه شود اين به چه معني است قربون بزرگي خدا ..عجب شايد مردم روستاها واقعا درك ندارنديا فراموشكارند يا..خون انها سرخ تراست واين اب واقعا اشاميدني بود

بياييد واقعيتها را ببينيم وفكرمان را بلند كنيم. وجاي بخشدار وشهردار وبرادر عزيزم اقاي سيد محمود عبادي خاليست كه اگر اين اب شور را هم نياورده بود حال مادر كجابوديم ودر ان روز مردم ان منطقه هم به خواب بودند

بگذريم تا بعد

 نامه سرگشاده به رئيس سازمان صنعت ومعدن  تجارت استان اصفهان

نامه سر گشاده

برادر ارجمند ودوست عزيز :رئيس ، حاج اقا ،سردار ، دكتر مظفر انصاري

رياست محترم سازمان صنعت ، معدن وتجارت استان اصفهان

با سلام وتهيت

   بار مدتي است مقدر نشد به دلايلي خدمتتان برسم وبگويند وقت ندارد جلسه است ووقتي  هم شرفياب ميشويم يا خسته ايد يا عجله داريد ويا سرتان را به كاري ديگر مشغول ميكنيد وبدترين بي احترامي يا بيماري و.. بگذريم وهيچ وقت براي كارمندان جزء وقت نداشتيد وحتي نميدانيد درچه حالند. ولي برمن واجب بود كه حرف دلمان رابزنيم وبه غير از اين جزو ترسوهاي روزگار بوديم لذا مسائلي را مرقوم ميدارم خواه پندو خواه ملال ، چندين سال ( قريب هشت سال ) است از حكومت ان بزرگوار برما گذشت وميگذرد اما دريغ از، داشتن وقت حضور وقت همدلي .. …  .هميشه رئيس بوديد وسردار ودكتر، نسخه پيچ بدون بيمار ولي همكار نبوديد .

دريغ از حمايت هاي يك همكار سازماني ومديريت مشاركتي، دريغ از حفظ شــاٌن سازماني ونگاه سازماني ،دريغ از شايسته سالاري ودريغ از شناخت وبصيرت از همكاران ،ولي در عوض مديريت پادگاني بي عدالتي بين همكاران (بخصوص به همكاران شهرستاني )نسبت به شان آنها بوده وهست وانتخاب  بعضي از مديران بي تجربه با ديدگاه خودتان وچند كلوخ بالاتريا پايين تر و .

دريغ از وقتي كه  يكي از افراد درجه يك  ازهمكارن به رحمت خدامي رفت روابط عمومي مان كه وجود خارجي نداشت. وبه شما بستگي داشت ان همكار چه كسي باشد ، درجه بندي ميشدند بعضي ها به چشم نمي امدند بعضي ها را حضور مي يافتيد وتاج گل ان چناني ، البته انها را هم از دريچه قدرت مي ديديد ، اگر سرباز بودند كه هيچ ،اگر تك يا حكم بودند.. واينكه همه را به ديد ابزار ميديديد ولي اگر فلان عموزاده نماينده اي در نقاط دور به رحمت ميرفت حضور داشتيد و.. كه ان هم از زاويه قدرت وقدرت طلبي واينها همه اش براي ماندن. نمي گويم اشتباه است همه جاي خود .

انجايي كه همكاري تقاضاي انتقال از شهرستاني بعد از 18 سال ميداد واينكه از مركز به ان شهرستان ميرفت  او را تهديد به انتقال دور ترين شهرستان مي نموديد كه برما واضح است وشايد ان تيمهاي قدرت درون سازماني بايد قدرتشان را تقسيم يا سهم كمتري بگيرند ..يااينكه  مديريت پادگاني يا سرداري شما بوده است .

اگر همكاري در امور مالي ريز شود وپيگير حقوق صنفي خود شود توسط باندي مخفي به چالش كشيده ميشود كه به سر خودم امده به مدير مالي گفتم فلان امتياز كجاست وچرا؟ مرا به مديريت نيرو بردند وتهديد به انتقال به شهرستان ديگر نمودند در حكومت حضرتعالي وقتي پيش نمازمان اين است .. …

جناب سردار دو سال پيش اگر مي نوشتم مي گفتي به دلايل مشكلات خودش است . وشايد خود را منجي من بداني . ولي از ديدگاه من كه 8 ماه پيش طي مكاتبه  اي حضوري ارائه دادم وتوفيق اجباري حضرتعالي بيان نمودم ودستور تند شما چه شد؟ ولي حالا همه ميدانيم كه از اين امامزاده معجزه اي بيرون نمي ايد.و شايد مريض راكور كند .

حاج اقا در اين هشت سال كسي را استخدام نكردي در حالي كه تعدادي از همكاران قراردادي نزديك دو دهه هستند كه همين وضع را دارند ولي تعدادي از نيروهايي رااستخدام نموديد ورسميشان كرديد نميدانم منافع شخصي وحفظ قدرت بوده  يا چيز ديگر. وبراساس ان امدي وماندي وهستي، اينها قسمتي از گفتار ودرد دل همكارانم است كه يك چهارم خدمتشان را بالاجبار در خدمتتان بودند   ودم فروبستند وسكوت وتحمل ومنتظر رحمت واميد .

جناب دكتر يادتان هست مديري به رحمت خدارفت وقول دادي كه از سه پسر بيكارش يكي را استخدام نمايي ولي بعد از ان چند ين نفر را به كار گيري نمودي والبته اقازاده شما استثنا است چون اقازاده است در قسمتي از نمايشگاه اصفهان با امكانات دولتي وماشين .. حق دارد

نميدانم اين پست ورياست چيست كه تعدادي را اينچنين تحت تاثير قرار ميدهد

هميشه مرحوم پدرم اين شعر برايم ميخواند:

اگر بدولت رسي ومست نگردي مردي     اگر به  ذلت رسي ولست نگردي مردي

ما نميخواهم از دريچه نيمه خالي ليوان شما را نقد كنم از انجايي كه حضرتعالي در جبهه هاي جنگ جهت دفاع از انقلاب وميهن ميجنگيديد وجانباز شديد ورنجها كشيديد را تحسين ومنت ،وبرروي چشم ما جاي داريد .

 ودر عوض پست هاي انچناني سرداري ودكتر شدن ورئيس شدن واگر اين مناصب را در راستاي اهداف بلند انقلاب ودفاع از احقاق حق وعدالت بوده است كه جبهه همان جبهه است وارزش همان ارزش ديده شود كه جاي تحسين دارد.

 ولي در اين جبهه شايد ستون پنجم شديد وانشاءاله  اينطور نيست وشايد اين هوش وذكاوت واستفاده از موقعيت از نقاط قوت شماست يا زمان واستفاده از فرصتها كه جاي تقدير دارد.

و اگرانها در راستاي اخلاق باشد تقدير واز خدا اجر بگيري وبه شهدا به پيوندي . وجاي تقدير كه از سازمان بازرگاني بعد از ادغام از اين ساختمان به ان ساختمان رفتيد واين ساختمان وهمكاران به فراموشي سپرده شدند چون اين جا چيزي ندارد صنعت ومعدن انجاست  .

جناب سردار ما كارمندان درد پست ومنصب نداريم مادرد شاٌن ومنزلت سازماني داريم وحمايت ودفاع در برهه هايي كه حقوقمان تضييع ميشود. ووقتي مورد هجوم افراد بيرون سازماني قرار ميگيريم از شما ومديريت هاي مسئول هيج جز احقاق حق وحمايت نميخواهيم ولي حضرتعالي صورت مسئله را با جابجايي همكاران پاك ميكني كه اين يكي از گزينه هاست واخرين گزينه ولي درابتدا براي حفظ موقعيت وحكومت اقدام ميكنيد چون ازما نيستيد ونجيب بودن ما كه ميپذيريم كسي از بيرون برما حكومت كند كه اين مشكل همه ماست وريشه ايست ودر همه جا ي سازمان ريشه دوانده . وبايد بيدارشويم .كه به فرموده مولايمان حق گرفتنيست .

سردار از شما انتظار ميرفت كه انقدر كه نگاه به بيرون وحمايت تمام قد فلان نماينده به خاطر منافع حزبي وگروهي از منافع مردم وهمكاران فارغ شده اند زيرا هميشه در رده نظامي تا سرداري همانطور زير دست بايد بله قربان باشد به بالا دستي هم بله قربان كودارند به همكاران تكيه ميكرديد .

اي كاش بادي مي وزيد واين ابرهاي بي باران وپر رعد وبرق همراه با صاعقه خراب كننده را كنار ميزد ويا از رعد وبرق ميكاست وباران مي باريد.

دكتر جان در بدو استخدام اينجانب با داشتن اقاياني از جنس شما ميگفتند اگر ايشان استخدام بشود ،توازن سياسي منطقه اي برهم ميخورد ومديركلي با ديد امنيتي فرمودند از قبيل شماها اگر بخواهم از سازمان تا دروازه شيراز صف ميبندند. وهر روز در زمان ايشان با استرس واخراج بهترين همكاران شاهد بوديم ولي به لطف خدا استخدام شدم ووقتي در سال 81 مقام عالي سازمان بازرسي ودوست عزيم جناب دكتر بهرامي حضور يافتند وبعد از سخنراني ايشان مقام رياست وقت سازمان همكاران راتهديد فرمودند هيچ كس حق اظهار نظر وسوال وجواب ندارد وبنده در ان زمان هنوز نيروي قراردادي سازمان بودم ولي مشكلات همكارانم را به مثال ماندگار كيسه كش حمام گفتم ونتيجه اش هم با اينكه اقاي دكتر بهرامي از همكاران در نمايشگاه بين المللي بودند وشناخت از بنده داشتند توصيه نمودند در تخصص خودم به اشتغال بورزم ولي ايشان هم به دليل عدم پذيرش نقد وديد امنيتي وحاكم ومحكوم مرا به شهرستان نجف اباد انتقال دادند. وحتي اعتراض هم نكردم .

لذا با داشتن كارشناسي ارشد سياسي ودانستن تبعات ان اگاهم زيرا تقديرخداوند اينطور برايم مقدر نمودندلذا جناب سردار انچه شرط بلاغت بود براي همكارنم عرض نمودم واين تقصير روحيه وژن توكل هاي بيابانك است  وحسيني هستيم وبس .

                                                                                                                      والسلام

                                                                                                               حسين  توكل