شنبه 8 اردیبهشت 1403 - 10:11
اوقات شرعیاوقات به افق : اصفهان

سیاسی

سیاسی

برداشتي از پايان نامه مدير سايت

1-  تبيين مفهوم امنيت

واژه شناسي امنيت

براي تعريف “امنيت” بايد ابتدا به ريشه يابي اين واژه پرداخت.امنیت واژه ايست عربي،داراي مصدر جعلى از ریشه “ا ـ م ـ ن” به معناى در امان بودن، ایمنى و آسودگى مي باشد (تاج العروس من جواهر القاموس، ج 18،23).معاني ديگر عبارت است از مصونیت از خطر و ترس و آرامش خاطر می باشد.واژه «امن» یعنی بی گزند و بی آسیب و دارای آرامش. امنیت هم یعنی بی گزندی و بی آسیبی یا حالتی که در آن گزند و خطر و آسیب راه ندارد و آرامش در آن برقرار است.

در دايرت المعارف ها امنيت معاني مختلفي دارد مانند لغت نامه دهخدا امنیت . [ اَ نی ی َ ] (از ع ، حامص ) بی خوفی و امن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). بی بیمی . (فرهنگ فارسی معین ). ایمنی . (مؤید الفضلاء). || (اِ) جای امن . (آنندراج ). || (مص ) ایمن شدن . (ترجمان مهذب عادل بن علی ) (فرهنگ فارسی معین ). در امان بودن(فرهنگ فارسی معین).امنیت دادن ؛ راحت و آسوده و بی بیم گردانیدن : مملکت را امنیت داده است.

مفهوم امنيت

به‌نظر مي‌رسد بهترين روش براي تعريف مفهوم امنيت و عملياتي‌كردن آن، اشاره به دلالت‌هاي عيني وذهني مفهوم و تجزيه آن به عناصر تشكيل‌دهنده خود است. در اين راستا مي‌توان دو گونه دلالت مفهومي را براي امنيت مطرح كرد:

نخست دلالت عيني است كه حكايت از نبود خطر بر ضد ارزش‌هاي حياتي واحد مورد نظر دارد. در اينجا بودن يا نبودن خطر به شكل واقعي مطرح است ولي دومين دلالت مفهومي، دلالت ذهني است كه در حقيقت حاكي از بودن يا نبودن ترس و وحشت از حمله به ارزش‌هاي اساسي است. در حقيقت در اين وضع ممكن است در واقعيت خطري بر ضدارزش‌ها وجود نداشته باشد اما در ذهن بازيگران چنين خطري تصور گردد يا برعكس خطر وجود داشته باشد ولي تصور بر نبود خطر باشد. (عبداللله خاني،1383، 357) بر اين پايه مي‌توان مفهوم امنيت را بر پايه دلالت‌هاي آن چه ذهني و چه عيني به بخش‌هاي چهارگانه يعني ارزش‌هاي حياتي و اساسي واحد مورد نظر، خطرها، عوامل خطر و نيز آسيب‌پذيري‌هاي واحد ها در برابر خطرات، از يكديگر جدا كرد. به بيان ديگر مفهوم امنيت دربر گيرنده تمام اجزاي شمرده‌شده است. از سوي ديگر از ديدگاه خطر به‌عنوان يكي از ابعاد حاضر در مفهوم امنيت مي‌توان دو گونه تحليل به‌دست داد؛ نخست تحليل بيروني يا نگاه از بيرون به واحد مورد نظر است كه در اينجا بيشترين تمركز بر خطراتي است كه از محيط خارج آن واحد را تهديد مي‌كند و دوم، تحليل دروني است كه در اينجا تمركز بر خطرهاي دروني واحد و يا به بياني بهتر، آسيب‌پذيري‌هايي است كه نظام در برابر ورودي‌هاي محيط بيرون دارد و سرانجام اينكه امنيت را مي‌توان از منظر گستره مطالعاتي به دو حوزه امنيت ملي و امنيت بين‌المللي دسته‌بندي كرد.(محمدي نيگجه………)

امنيت به صورت وسيع،در مفهومي به كار گرفته شده است كه به صلح،آزادي،اعتماد،سلامتي و ديگر شرايطي اشاره مي كند كه فرد و يا گروهي از مردم احساس آزادي از نگراني،ترس،خطر يا تهديدات ناشي از داخل يا خارج داشته باشند(ربيعي،1383، 44).از سوي ديگر ،امنيت پديده اي متاثر از مولفه هاي مادي-ذهني به شمار مي آيد كه ديگر چونان جنگ سرد،نمي توان آن را در ذيل ملاحظات نظامي تعريف نمود(مكين لاي،1380، 59).عناصر اصلي،كه تقريبا در تمام تعاريف امنيت مشاهده مي گردند،ارزش ها،خطرات يا تهديدات هستند.هم ارزش هاي عمومي و هم تهديدات عمومي،احتمالا به رهيافت امنيت جمعي در ميان كشورهاي مستقل منجر مي گردند.

بيشتر نويسندگان بر اين اعتقادند كه امنيت مفهومي مورد اختلاف مي باشد ولي نوعي اتفاق نظر وجود دارد كه به صورت تلويحي بر اين اعتقادند، امنيت به معني رهايي از تهديدات در قبال ارزش هاي بنيادين هم براي افراد و هم براي گروه ها است.لذا ما در ابتدا به عنوان كلمه امنيت مي پردازيم.

در دایرالمعارف علوم اجتماعی واژه امنیت این گونه تعریف می شود”توان یک ملت در حفظ ارزش های داخلی از تهدیدات خارجی “سازمان ملل متحد طی پژوهشی در این زمینه آن را چنین تعریف می نماید”این که کشورها هیچ گونه احساس خطر حمله نظامی فشار سیاسی یا اقتصادی نکرده و بتوانند آزادانه گسترش و توسعه خویش را تعقیب کنند”(عبدالله خانی،1383: 28).

همان طور كه گفته شد امنیت به لحاظ مفهومی چهره ای متغیر دارد ولي در كل ميتوان گفت براي  ارایه تعریفی کامل از امنیت بايد به بررسی و تحقیق در خصوص مفاهیم کلیدی چون قدرت،تهدید و اتحادها بپردازيم(رابرت ماندل ،1377: 22). تعریف کلاسیک والتر لیپمن از امنیت ملی که در سال 1943 ارایه شد تقریبا تمام ابعاد امنیت را در بر می گیرد.:یک ملت هنگامی از امنیت برخوردار است که در موقع خطر مجبور به فدا کردن ارزش های حیاتی خود نباشد،اگر مایل بود بتواند از جنگ اجتناب کند و اگر وارد جنگ شد بتواند ارزش های حیاتی خود را از طریق پیروزی در نبرد پاس دارد(مارتین،1389: 98).

ضعف مشروعیت باعث می شود تا امنیت حکومت و امنیت اجتماعی در معرض تهدید قرار گیرند و در برابر مداخله های خارجی فوق العاده آسیب پذیر باشد.همچنین آنها قادر نخواهند بود تا منابع موجود را برای هر هدفی بسیج نمایند بخصوص که هدف دفاع ملی باشد( مارتين،1389: 142-144).

واژه امنيت ابتدا در ادبيات سياسي آمريكا متدوال گرديد،سپس تغييرات مهمي كه پس از جنگ جهاني دوم در سياست بين الملل پديد آمد موجب شدند اين مفهوم كارايي بيشتري پيدا كند.بوزان كه رهيافت مفهومي وسيعي از مسئله امنيت ارائه مي دهد،اصطلاح امنيت را يك مفهوم توسعه نيافته تلقي مي كند.كتاب باري بوزان منبع معروفي براي اغلب مباحث مربوط به بحث امنيت در روابط بين الملل است(بوزان،1378: 15).وي در كتاب خود،پنج دليل براي عقب ماندگي مفهوم امنيت ارائه مي دهد كه چرا مفهوم امنيت مورد غفلت واقع شده است.به نظر وي تاكيد صرف بر مقوله امنيت ملي كافي نيست.در مجموعه روابط بين الملل،مهمترين نهادها،كشورها هستند.اما دولت ها خود مي توانند منشا تهديد نسبت به موضوعات خود باشند كه اغلب تحت عنوان امنيت توجيه مي شوند.بنابراين امنيت مفهومي است در معرض برداشت هاي مختلف.به دليل آنكه اصولا سياست سازان و نظريه پردازان ساسي امنيت را با توجه به قدرت ملت تعريف مي كنندونوعي وحدت نظر نا مناسب رايج گشته است.برخي از محققان هم،كه بيشتر به مقوله ي امنيت پرداخته اند،اسير بحث هاي مبتني بر قدرت گرديده اند.

پس با توجه به اختلاف مفهومي بسياري كه در باره ي تعريف امنيت وجود دارد،با در نظر گرفتن همه ي موارد،مي توان دريافت كه امنيت يعني آزاد و رها بودن از خشونت اعمال شده توسط ديگران.اين كاملترين تعريفي است كه تقريبا جامع تمام تعاريف نيز مي باشد. (باقري،1386،ش115)

 

 

1-1 سطوح امنيت

در اصطلاح سياسی و حقوقی به صورت “امنيت فردی” ، “امنيت اجتماعی”  ، “امنيت ملی” و ” امنيت بين المللی” به کار برده می شود.

–       امنيت فردی: حالتی است که درآن فرد فارغ از از ترس آسيب رسيدن به جان يا مال يا آبروی خود يا از دست دادن آنها زندگی کند.

–     امنيت اجتماعی: نيز حالت فراغت همگانی از تهديد است که کردار غير قانونی دولت يا دستگاهی يا فردی يا گروهی در تمامی يا در بخشی از جامعه پديد آورده.

–      امنيت ملی: حالتی است که ملتی فارغ از تهديد از دست دادن تمام يا بخشی از جمعيت ،دارايي ،يا خاک خود به سر برد.

–      امنيت بين المللی: نيز حالتی است که در آن قدرتها در حالت تعادل و بدون دست يازی به قلمرو يکدگر به سر برند ووضع موجد در خطر نيفتد(آشوری،1376: 38).

در اين قسمت سعي بر آن است تا امنيت از ابعاد ملي،منطقه اي،بين المللي و دسته جمعي مورد بررسي قرار گيرد.

 

1-1-1    امنيت ملي:

جستجوي امنيت از مهمترين كشش ها و انگيزه هاي انساني است.اين كشش با جوهر هستي انسان پيوندي ناگسستني دارد.انسان ها در پي برآوردن نيازهاي زيستي با يكديگر وارد مناسبات گوناگون مي شوند و تشكيل جامعه مي دهند. مهمترین نیاز هر جامعه خواه یک قبیله یا طایفه یک قوم یا یک کشور تامین امنیت جامعه و افراد آن می باشد.(داریوش آشوری،فرهنگ اصطلاحات،1382،ص38) در زمان ما جوامع كوچكتر جامعه اي بزرگ به نام كشور را تشكيل مي دهند.و اين كشورها خود به صورت مهمترين واحد سياسي در پهنه جهان در آمده اند.با تكامل ساختار و ماهيت قدرت ناشي از مجموع اين واحدها نظام بين المللي به وجود مي آيد.

ماهيت چند وجهي مفهوم امنيت ملي شناخت و تركيب عناصر تشكيل دهنده آن و با عنايت به تعريف مطالعه حاضر ضروري به نظر مي رسد.حوزه هاي نظامي،اقتصادي،منابع/محيطي و سياسي/فرهنگي،ابعاد اصلي و مختلف امنيت را نمايان مي سازد.ابعاد و صافي ها در نهايت بر عناصر بنيادي قدرت استوار است كه شامل ظرفيت ها يا توانايي هاي داخلي،تهديدات خارجي و اتحادهاي خارجي است(هودشتيان،1379: 52).

در خلال سال هاي 1945 – 1990مقوله امنيت غالبا نظامي بود.ولي در قرن حاضر مقوله امنيت ملي در مقايسه با حوزه هايي چون اقتصاد، سياست و فرهنگ ديرتر تحت تاثير پيامدهاي فرايند جهاني شدن قرار گرفت. مي توان گفت مقاومت هاي بسياري در برابر آن در چشم اندازهاي تازه براي انسان معاصر و دولت هاي ملي ترسيم نمود.

اين كه يك كشور امنيت ملي خود را در سياست خارجي و جهت گيري هاي بين المللي چگونه تعريف مي كند هم براي دولت مردان و هم براي دانشگاهيان موضوعي مناقشه برانگيز بوده است.

در خصوص تعریف امنیت ملی مفهوم تهدیدات،هسته اساسي تحقیقات می باشد.امنيت ملي يك واقعيت كليدي و شايد حتي نخستين علت وجودي يا نخستين هدف غايي آنها باشد.تعريف دقيق امنيت ملي دشوار است.كه هر دولت به روش هايي عمل مي كند كه باز تاب هاي ديدگاهي درباره امنيت ملي را به ظهور مي رساند.

لذا جهت به استقرار رسانيدن امنيت ملي تحقق چهار هدف متمايز براي دولت ها و شهروندان صورت مي گيرد: برقراري امنيت و حفاظت از شهروندان و دولت در مقابل حمله هاي فيزيكي ناشي از منابع خارجي ،تامين رونق اقتصادي و رفاه براي بعضي يا تمام شهروندان ،حفاظت از ارزش هاي بنيادين ملي،و سرانجام حفظ و بهبود سبك متداول زندگي(آقابخشي،1363: 173).

به همين دليل نيز مي توان گفت تلاش براي تامين امنيت ملي و يا گسترش آن يكي از مهمترين اهداف كشورها در عرصه روابط بين الملل است.پس بالا بردن حد امنيت ملي يكي از پايه هاي سياست خارجي دولت ها مي باشد(روشندل،1374: 4).

اصطلاح امنيت ملي از دو واژه امنيت(اسم معني)و ملي(صفت)تشكيل شده است.براي تعريف اين اصطلاح تعريف هاي گوناگوني آورده اند.برخي محافظت از كشور در برابر حمله نظامي يا اقدامات واژگون سازي از خارج تاكيد مي كنند.يك تعريف كلاسيك براي امنيت ملي وجود دارد كه عبارت است از توانايي كشور در دفع تهديدهاي خارجي عليه حيات سياسي يا منافع خود.در اين تعريف ها بر جنبه نظامي امنيت تاكيد شده است.كوشش دولت ها براي افزايش قدرت نظامي و تسحيلاتي معطوف به همين معناست.بالا بردن توان نظامي موجب مي شود كه تهديدهاي خارجي نتواند كشور را از پي گرفتن منظور خود كه همانا حفظ حيات و پيشبرد منافع ملي است،باز دارد.

والتر ليپمن نويسنده و محقق آمريكايي است كه از نخستين كساني است كه امنيت ملي را تعريف كرده است.وي مي گويد”يك ملت وقتي داراي امنيت است كه در صورت جنگ بتواند ارزشهاي اساسي خود را حفظ كند و در صورت اقدام به جنگ بتواند آن را پيش ببرد”(روشندل،1374: 11).

حال با تعريف هاي فوق مقصود از حفظ امنيت ملي بر چهار ارزش استوار مي باشد كه اين ارزش ها عبارتند از:حفظ جان مردم،حفظ تماميت ارضي،حفظ سيستم سياسي و اقتصادي،حفظ استقلال و حاكميت كشور(جعفري،1391: 121).

امنيت ملي تا پايان دوران جنگ سرد عملا استراتژي هاي سخت افزاري و بيشتر در بعد نظامي و تسحيلاتي بوده است.پس از آن بود كه به لحاظ موضوعي نيز مفهوم امنيت از تكيه بر مسائل نظامي و تسحيلاتي فاصله گرفته و موضوعات وسيع سياسي اقتصادي زيست محيطي فرهنگي و انساني را نيز شامل شده است. با مطالعات به عمل آمده عملا استراتژي هاي سخت افزاري كاهش و سياست هاي امنيتي نرم افزاري افزايش يافته است.كه در اينجا به بررسي موازين مدرن و فرا مدرن امنيت ملي مي پردازيم كه بيشتر با امنيت منطقه اي و بين المللي هم زيستي بيشتري دارد. بدين منظور از مطالعات نظري و سنتي امنيت ملي تا پايان جنگ سرد فاصله مي گيريم.با بررسي موازين مدرن و تكامل تدريجي شرايط مدرن و گذار به فرامدرن عرصه هاي امنيتي مطلق دفعي و يك سويه نمي باشد.بلكه يك مبناي فرايندي دارد.بنابراين پويش امنيتي هر جامعه به دليل زمينه پروردگي و تاثر از محيط پيدايش و پديداري في نفسه، فرايندي متحول مي باشد.از اين رو مفروضات ذهني از امنيت بايد ملازم با تغييرات محيط، پويايي خود را همواره بازتوليد نمايد.هم چنين از ارئه روش ها و مشي هاي دفعي ،دائمي و يكسان براي موضوعات و زمان هاي مختلف پرهيز نمايد،تا حالت انقلابي و شالوده شكن به خود نگيرد.در اين فرايند نو تصميم سازي هاي امنيتي اساس كار بر محور چند سونگري در ارائه آلترناتيو يك پرسش امنيتي است.لذا معماي امنيت مانند ماهيت آن يك راه حل مي باشد و معناي مطلق و ابدي ندارد. براي نيل به امنيت و تداوم آن نياز به نگرش نسبي به مسائل امنيتي مي باشد و در آن بايد به رعايت اصل صرفه جويي و ارزش آن نيز توجه داشت كه مزيت نسبي امنيت را از بين نبرد و نگرش جامع به محصول امنيت را در نظر بگيرد.در واقع در گستره امنيت بايد اصل انصاف و عدالت را اهتمام ورزيد. چرا كه آفرينش هر گونه بي تفاوتي تمرد و براندازي در جامعه، عين نا امني است.اعتبار اين اصل در عصر حاضر به دليل كوچك شدن فاصله ها و پژواك بلادرنگ اطلاعات ، شفاف تر شده و هر گونه غفلت و تغافل به معزل پنهان،در رفتار  اجتماعي مردم و گروه ها انعكاس ميابد.

با تقويت روحيه ي دفاعي همراه با يك سياست امنيتي پايدار لازمه اش انسجام و انتظام بخشي به حوزه هاي امنيتي است.در محدوده امنيت عملا هر گونه نگرش جزمي، فضاي تصميم را با مشكل مواجه مي سازد.هر چند روحيه دفاعي و افزايش آن متعلق به اصل نظامي گري و دوره جنگ سالاري است، ميتواند از فشارها و خطرهايي كه متوجه ممالك جهان سوم است و حاصل جمع تهديد خارجي و آسيب پذيري داخلي مي باشد بكاهد.در اين فرآيند امنيت ، بايد زمينه هاي آسيب پذيري از طريق هم گوني و تعامل بسط يابد تا يك نوع خود ترميمي و تكسر امنيت به دست آيد.بر اين اساس كه در شرايط فعلي تكاياي امنيتي، زيبنده است تا با تكيه بر اقناع اذهان به جاي اجبار افراد ، سجاياي اخلاقي و منش آن اقدام نماييم.

هسته اصلي امنيت توانمند بايد مبتني بر رقابت و مشاركت آگاهانه باشد.امروزه اقناع،كنترل و هدايت افكار عمومي از مهمترين هنر سياست سازان و سياستمداران جوامع قلمداد مي شود.با وقوع تحولات شگرف در عرصه هاي گوناگون فني، اقتصادي و فرهنگي، پنهان كاري سياسي تقريبا به مقوله محال مبدل شده است. ميزان حمايت مردم از يك استراتژي يكي از مهمترين امتيازات آن به شمار مي آيد.اينجاست كه وجه تمايز گفتمان مدرن امنيت ملي از گفتمان سنتي اتقاقا همين نكته است.كه در گفتمكان مدرن نخبگان تصميم گيري نمي توانند پشت درهاي بسته به نتيجه برسند.بلكه شرط پاسخ گويي و اقناع افكار عمومي بسيار موثر مي باشد.

ما در اينجا براي رسيدن به درك بهتر از امنيت منطقه اي به بنيان هاي اساسي امنيت نو بنياد و بستر نوين امنيت ملي، سپس به نگرش هاي با ثبات به امنيت ملي مي پردازيم.تا بتوانيم با يك ذهنيت باز نسبت به درك روشني از امنيت ملي كشورهاي منطقه برسيم.براي ايجاد سازكار امنيتي در جهان دگرگون شونده قرن بيستم نيازمند بر بستر سازي هاي مناسب و همگرا با شرايط اجتماعي سياسي جامعه جهاني به صورت ذيل اشاره مي كنيم.امنيت با چرخش از سخت افزار به نرم افزار به صورت فرايندي است ،در اين نگرش امنيت مبني بر توليد تسحيلات به لحاظ كمي نيست.عملا جابجايي پارادايم فكري در سطح استراتژيك ايجاد شده و يا نيازمند به يك تغيير و تحول است كه استراتژي نرم افزاري اقتصادي فرهنگي سياسي به جاي استراتژي نظامي مي باشد.كه پويايي خود را نيازمند به همگرايي و همگني و همنوايي با مجموعه اي از عوامل است كه در يك محيط انساني، سياسي ،اقتصادي فرهنگي به وجود مي آيد.امنيت در شرايط جديد چند صدايي و انبساطي است به طوريكه نمي توان امنيت را فقط صداهاي امنيت سازي و از نگاه نقطه اي به نقطه اي سوق داد.بلكه پذيرش صداهاي ديگري در محيط بين الملل دانست كه بر اساس فكر انتقال مي يابد.

خاستگاه امنيت در قرن جديد به دليل ايجاد يك چتر امنيت جهاني بر اساس علايق مشترك مي باشد و نمي توان بنياد امنيت را الزاما متوجه قدرت هاي داراي تسحيلات نظامي دانست.بلكه در تحول اساسي در ادراكات امنيتي جهان امروز به صورت يك پادگان اداره نمي شود و دولت هاي پادگاني در عرصه بين الملل با اهداف پليس جهاني خواهان حضور خود نباشند.در قرن پيش رو امنيتي مي تواند در داخل كشور و عرصه جهاني نهادينه و به دو رويداد تاريخي تحقق پيدا كند.

الف)تفكر مشاركتي اداره امور كشور توسط مردم و حكومت

ب) پايه گذاري مديريت جهاني بر اساس مشاركت تمامي نخبگان حكومتي و غير حكومتي

كه بر اين اساس يك حكومت مبتني بر اراده جمعي و يك جامعه جهاني نشات گرفته و از افكار بين المللي نهادينه خواهد شد.و به همين دليل ما نيازمند به استوانه هاي قدرت نرم هستيم(جعفري،1391: 133).

بستر نوين امنيت ملي براي گسترانيدن شرايط امنيت نرم فراهم است.در گفتمكان مدرن امنيت عبارت است از نيل به سطحي از اطمينان خاطر براي تحصيل و صيانت منافع ملل(افتخاري،1377: 26).

اگرچه در نگاه فوق به منافع مالي اشاره شده است ولي در قرن بيست و يك نيازمند امنيتي است كه منافع جهان را تامين كند.در گذشته مخاطبان و فاعلان امنيت دولت ها بودند و بر اين اساس حكومت ها در سياست خارجي و جهاني به عنوان نمايندگان مردم مبادرت به تصميم مي نمودند و اين امر در فضاي جديد تحول اساسي يافته است.اين نگاه مدرن به امنيت ملي نگاهي چند سويه است و طيفي از تهديدات را مي نگرد كه در زمانه و زمينه هاي گوناگون فرصت ظهور و بروز پيدا مي كند.در راستاي مواضع فوق سه مفروض اساسي را مي توان بيان نمود كه عبارتند از

1.حكومت ها در شرايط جديد به عنوان نمايندگان جامعه تلقي مي شوند و مسوليت دولت در قبال جامعه تابع شرايط خاص خود مي باشد كه در نهايت به جامعه قوي در برابر دولت ضعيف منجر مي شود.در تعبير جديد قدرت از لايه هاي زيرين و مياني جامعه مي جوشد و رهبران بدون رضايت ملي فاقد مشروعيت هستند از اين رو دولت ها براي ارتقا مشروعيت خود به ارتقا سطح زندگي شهروندان در تمام زمينه ها مبادرت مي ورزند.

2.فرايند بين المللي شدن اقتصاد.اقتصادي شدن جهان و جهاني شدن و دموكراتيك شدن اغلب كشورهاي جهان و بطور كلي فرسايش مرزهاي ملي به وسيله ابزارهاي نوين ارتباطي دولت ها را خلع سلاح ساخته است.از اين رو تلقي سنتي يعني دشمن سازي ديگران و بي توجهي به جامعه به بقاي حاكميت ملي كمك نخواهد كرد.

3.در پرتو تحولات نو ديگر منشا عمده تهديد خارجي نمي باشد بلكه داخلي است و مهمترين و موثرترين ابزار دفع آن خلق فضاي تفاهم و پرهيز از خشونت مي باشدهمچنين ماهيت تهديد نه نظامي بلكه اقتصادي و مولفه هايي از قبيل نرخ اشتغال،تورم،ميزان توليد ناخالص ملي،درآمد سرانه،ذخيره ارزي و ميزان جمعيت فعال جايگزين تهديد نظامي شده است.

در نگرش سنتي راه مقابله با تهديد نظامي خارجي تقويت قدرت دفاعي بوده است و نظريه پردازان واقع گرا و نئوواقع گرا به تحكيم مباني دفاعي ملت تاكيد مي كنند.كه نتيجه آن بايد همكاري و همگرايي ملت و دولت باشد.اين گونه تحليل امنيت براي حفظ منافع كشورهاي بلوك غرب در مقابل شوروي سابق ارائه گرديد و به صورت ناقص و عقيم آن را به كشورهاي جهان سوم سرازير نمودند.ليكن با گذشت حدود سه دهه كشورهاي جهان سوم از جمله خاورميانه با انواع معضلات قومي، سياسي، اجتماعي و اقتصادي مواجه گرديده اند و هيچ كدام از تجويزات زمان جنگ سرد در تقليل بحران هاي جهان سوم اثربخش نشد(ادوارود و چونگ،1379: 79).تمامي اين سه مولفه به كاهش تهديدات و گرايش به تهديدات را در عرصه نظام سياسي و جهاني شاهد مي باشيم.

براي رسيدن به نگرش هاي امنيت با ثبات و پايدار مبتني بر بنيان هايي در حوزه هاي عام مي باشد و امنيت ديگر بر اساس زور مداري، اجبار،ترس پاسخگوي شرايط ثباتمند امنيت جهاني نخواهد بود.بنابراين در نظريات امنيت پايدار كيفيت زندگي محور كانوني مباحث قلمداد شده و اين مفهوم متضمن حاكميت شرايطي است كه در چهرچوب آن دولت ها به حقوق شهروندي احترام بگذارند.از اين منظر امنيت انساني از مهمترين مولفه ها براي رسيدن به درجات قابل اتكايي از ثبات است.از اين رو توسعه و پايداري امنيت نتيجه كاهش فقر،بيكاري و برابري شهروندان است.و ميتوان چرخه اي را تصور كرد كه فقر و كاهش ساير مولفه هاي مرتبط با امنيت انساني منجر به نا امني و ناامني منجر به توسعه نيافتگي و بي ثباتي در جامعه خواهد شد.همانطور كه ديويد چاندلر بيان مي كند به پيچيدگي و وابستگي دولت ها و نقش سازمان هاي غير دولتي در دوره بعد از جنگ سرد اشاره دارند.در اين رويكرد به گذاره هاي تثبيت امنيت در بعد فرا ملي نقش و نوع رابطه دولت هاي قدرتمند و ناكام پيامد هاي گسترده و فراگير تصميم گيري سياستمداران و فقدان چهارچوب هاي سياست گذاري مشخص در عصر كنوني اشاره مي شود(افتخاري،1377: 26).به اين معني كه امنيت پايدار تلفيقي از سه مفهوم امنيت ملي،امنيت انساني و امنيت جهاني است و بر آن است تا امنيت دولت ها را حفظ كند بدون اينكه امنيت مردم را به خطر اندازد و بدون آنكه تهديدات متوجه امنيت جهاني همچون پديده ايدز،تهديدات زيست محيطي،تروريسم و جنايات سازمان يافته را تشديد كند.(اچ لاور،1373، 155)كه مي توان در اين روزها پديده افراطي گري و فرقه گرايي مذهبي را از ديدگاه اينجانب به آنها افزود.كه در امنيت ملي كشورهاي منطقه خاورميانه تبلور پيدا كرده است.نظريه پردازاني كه امنيت پايدار را همچنين اندك انديشمنداني كه پيرامون امنيت ملي پايدار بحث نموده اند مي توان همچون نايف رودهان،كولين اس گري و ديگران را كه بيشتر مربوط به بقا و پايداري امنيت در سطح كلان و فرا ملي است و كمتر به مباحث تئوريك و مولفه هاي داخلي پرداخته اند را نام برد.

امنيت پايدار دغدغه اصلي خود را در نظام جهاني و جامعه بين الملل در غالب علايق مشترك در مباحث امنيتي پايان قرن بيستم يك اتفاق مهمي رخ داده است و آن تحول در مفهوم امنيت بدساخته دولت ها به امنيت خوب ساخته ملت ها مي باشد(بشيريه و ديگران،1370: 22).جهان جديد مجبور است وارد امنيت جهاني گردد تا در آن تمامي انسان ها و حكومت ها برخوردار گردند اين فضا آنقدر شفاف شد كه بازيگران فراملي حقوق بين المللي به آن تاكيد دارند.در قرن بيست و يكم زماني مي توان سخن از امنيت پايدار كرد كه بقا فردي حكومتي به بقا جامعه منجر گردد.جامعه بين المللي امروزه نيازمند به يك جمعيت جهاني است و بر اين اساس است كه در سطح عمومي دسترسي نسبي به جامعه اطلاعاتي افزايش انتظارات تغيير در رفتار فرهنگي فاصله بين نسل ها و فاصله بين گفتمان نسل پيشين و پسين عدم انطباق نسبي خواست ها همگي به همراه خود در دو سطح داراي پيام امنيتي است.كه ديگر توسط راهكارهاي قهريه جوابگو نيست.امنيت عصر جديد نيازمند به توازن مثبت در ساختار هاي اجتماعي فرهنگي سياسي است (بشيريه و ديگران،1370: 85).در شرايط جديد هزينه هاي امنيت ملي با رويكرد نظامي و رويكرد امنيتي بسيار بالا و غير پاسخگو و سرمايه گذاريهاي فكري و راهبردهاي تعاملي در دو سطح خرد و كلان موثر است.

تلاش براي دست يابي به امنيت ملي در راستاي حفظ “منافع ملي” مي باشد.در اين رابطه مي توان گفت ساختار “قدرت ملي” يكي از مواردي است كه مي تواند در حفظ امنيت ملي تاثير به سزايي داشته باشد.در ادامه نگاهي به مفهوم و ساختار اين دو اصطلاح يعني “منافع ملي” و “قدرت ملي” خواهيم داشت.

 

 

 

1-1-1-1  منافع ملي:

منافع ملي مفهومي رايج در روابط بين الملل و علوم سياسي مي باشد كه تمام سياستمدارارن همه رفتارها و سياست هاي خود را به نام آن توجيه مي كنند.صاحبنظران نيز تامين آن را هدف سياست هاي داخلي و خارجي اعلام مي كنند.اين مفهوم از تركيب دو واژه intrest  و national تشكيل شده است كه هر كدام از آنها به نوبه خود از گستردگي معنايي زياد برخوردار هستند.

نخستين كاربرد منافع ملي زير نام منفعت عمومي را مي توان در ميان انديشمندان يوناني چون ديوتوس و توسيديد يافت.توسيديد تاريخ نگار برجسته يوناني منفعت را موقعي كه دولت از نظر قدرت مي داند.همچنين از ديد او منفعت بر جايگاه كشور از نظر امكانات مالي و سرزميني استوار است.در دموكراسي آتن مفهوم منافع بيشتر گوياي منافع جمعي افراد بوده كه به مفهوم تازه منافع ملي نزديكتر است.

پريلكس در اين باره مي نويسد من بر اين باور هستم كه شوك ملي بسيار به نفع شخصي كليه مردم است و در مقايسه هر نفع شخصي كه تحصيل آن همراه با تحقير عمومي باشد در اولويت قرار دارد.يك انسان ممكن است در زندگي شخصي خود كاملا آسوده و راحت باشد.اما چنانچه كشورش دچار انحطاط و زوال شود كاخ او نيز قاعدتا به خرابه اي بدل مي شود.حال آنكه اگر كشوري از حيث ثروت ملي در وضعيت خوبي قرار داشته باشد اين امر شانس بهبود وضعيت افرادي را كه در شرايط مناسبي قرار ندارند،افزايش مي دهد(كلينتون،1378: 33).

مفهوم منفعت در اينجا ابهام هاي اساسي دارد.از يك سو بسياري از انديشمندان بر ذاتي بودن پيگيري منفعت از سوي انسان ها انگشت مي گذارند و از سوي ديگر برخي آن را واژه اي هولناك مي شمارند.نكته ديگري اين است كه افراد بيشتر در پي منافع مادي خود هستند بدين معنا كه جز شماري اندك كه منافع خود را در اهداف غير مادي تعريف مي كنند ديگران از منفعت خود برداشتي مادي دارند براي نمونه حفظ جان يكي از مهمترين اهداف و منافعي است كه انسان ها در پي آن هستند.ليپمن منفعت را اينگونه تعريف مي كند:آنچه انسان ها انتخاب خواهند كرد اگر به وضوح ديده باشند عقلايي انديشيده باشند و غيرسودجويانه عمل كرده باشند(كلينتون،1378: 51-96).

سیاست خارجی بدون ادراک منطقه ای نتیجه ای ندارد

دکتر ابراهیم متقی بر این باور است حوزه امنیت خاورمیانه به گونه ای است که عربستان در صدد است تا فضای قدرت و فضای وضع موجود منطقه را به نوعی تغییر دهد و در چنین شرایطی گسترش بحران، افزایش رویارویی و افزایش جدال علیه ایران اجتناب ناپذیر است.

 دکتر ابراهیم متقی استاد دانشگاه در همایش سیاست خارجی اعتدال گرا که در مرکز مطالعات و امور بین الملل وزارت امور خارجه برگزار شد، به بیان دیدگاه خود پیرامون مساله اعتدال گرایی در روابط بین الملل پرداخت. متن سخنرای به شرح زیر است:

قبلا از اینکه بحثم را شروع کنم در ارتباطات با موضوع سیاست خارجی اعتدال گرا، یک کلام طنزگونه که مربوط به چرچیل است را می گویم و بعد بر آن اساس بحث را ادامه می دهم. چرچیل روزی به مراسم تشییع جنازه، هنگام بازگشت گفت برویم و ببینیم قطعه سیاستمداران و کارگزاران چه افرادی از دوستان قدیمی دار فانی را وداع گفته اند. رفت و دید روی سنگ قبر نوشته جرج مک، سیاستمداری صدیق بود. از دوستش سوال کرد، در این قبر دو نفر دفن شده اند؟ گفت نه یک نفر. گفت اگر سیاستمدار است، پس چرا صدیق است؟ اگر صدیق است، پس چرا سیاستمدار است؟ این همان بحث و دغدغه ای است که هانس مورگنتا در کتاب سیاست بین ملت ها داشت. این دغدغه که ذات سیاست و ذات سیاست خارجی چیست؟ ذات سیاست مبتنی بر قدرت است. و ذات سیاست خارجی، تابعی از مولفه های قدرت و امنیت است. وقتی که ما این بحث را در کتاب های کلاسیک داریم که نظام بین الملل ماهیت آنارشیک دارد، در فضای آنارشی صرفا بازیگرانی قادر خواهند بود ایفای نقش و بر چالش ها غلبه کنند که موضوع مربوط به سیاست قدرت را درک کنند.

یکی از شاخص های سیاست قدرت این است که فرایندها و دکترین ها در فضای آموزه ها قرار نگیرد. آموزه ها مخرب سیاست خارجی است. بنابراین در یک کلام که اگر واقعا سیاست خارجی اعتدال گرا، با ذات سیاست خارجی و با ذات فضای آنارشی در محیط بین الملل همخوانی ندارد. سیاست خارجی باید ماهیت قدرت محور داشته باشد و دیگر آنکه سیاست خارجی نباید دست خوش فرایندهای آموزه ای و به قول مورگنتا جنگ صلیبی باشد. در برخی از مواقع و به خصوص مقطع زمانی که ما دانشگاهیان در هم اینجا بحث های هولوکاست را مطرح می کردند، یک نشانه ای از جنگ صلیبی حاصل شده بود. آن یک نشانه نادیده گرفتن سیاست قدرت است. یک نشانه دیگر همین بحث سیاست خارجی اعتدال است. هر بازیگری که در فضای سیاست خارجی نگاهش آموزه جنگ صلیبی یا اعتدال باشد، قادر نخواهد بود تا اهداف و منافع ملی اش را تامین کند. در فضای روابط بین الملل هرگاه کشوری بگوید که من از الگوی اعتدال بهره می گیرم، بازیگر دیگر این رویکرد در قالب اعتدال نمی پذیرد. این بحث هایی است که جان مرشایمر در کتاب تراژدی قدرت های بزرگ دارد. انعطاف یک بازیگر در فضای سیاست بین الملل در هر حوزه ای نشانه ضعف تلقی خواهد شد. به همان گونه ای که بزرگنمایی کردن نشانه های قدرت به منزله یک نوع جدال صلیبی تلقی می شود.

بحثی که دارم این است که بسیاری از قالب های ادارکی دولت، با توجه به اینکه بخش قابل توجهی از این دولت مجموعه های مربوط به مرکز تحقیقات استراتژیک بوده اند و مرکز تحقیقات استراتژیک هم عموما در دفتر مطالعات و وزارت خارجه حاشیه ای شده بودند، آنجا ارتباط پیدا می کردند، اگر ادراک عمومی دولت بر این باشد و ادبیات در این قالب قرار گیرد که راهبری که در پیش می گیرد، راهبرد اعتدال است و این اعتدال به منزله نادیده گرفتن قالب های بنیادین مربوط به منافع ملی یک کشور برای ادامه حیات باشد، مطمئنا چالش اجتناب ناپذیر خواهد بود. بخش عمده این دولت میراث دوران هاشمی رفسنجانی را دارد و در آن مقطع زمانی الگوی ارتباط با محیط منطقه ای در قالب روابط با عربستان بر اساس تنش زدایی قرار داشت. باقی ماندن بقایای ادراک تنش زدایی مربوط به دهه 1370 در دهه 1390 که فضای امنیت منطقه ای و قالب های گفتمانی کاملا دگرگون شده، چالش هایی را ایجاد خواهد کرد.

بحث اصلی ما این است که آیا با واقعیت های حوزه سیاست خارجی مگر رودرو نیستیم؟ مگر هر روز نمی بینیم که یک نوع جدال، انفجار، جنگ، رویارویی و ترور علیه اهداف سیاست خارجی در یمن، لبنان، عراق و در سوریه و در همه جایی که حوزه نفوذ ما وجود دارد، شکل نمی گیرد؟ این مساله یا بیانگر این است که ما در وضعیت افول قدرت قرار داریم یا بیانگر این است که در فضای فرسایش قرار گرفته ایم، کارن دان هاوس یک بحثی را در کتاب برادر بزرگتر داشت و حرفش این بود که قدرت های بزرگ عموما افولشان ناشی از سوهاضمه است. یعنی به اندازه ای گسترش قدرت را ایجاد می کنند که قابلیت لازم را برای پشتیبانی و حمایت از زیرساخت های منافعشان نخواهند داشت. امروز فضای سیاست منطقه ای رادیکالیزه شده است. در یک دورانی ما سیاست منطقه ای را رادیکالیزه می کردیم. امروز در شرایطی قرار داریم که فضای امنیت منطقه ای با نشانه هایی از رادیکالیزه شدن، بحران، رویارویی و حتی جنگ صلیبی از سوی یک بازیگر دیگر به نام عربستان سعودی همراه شده است. به این ترتیب آیا بحثی که وجود دارد این است که سیاست خارجی اعتدال اگر به مفهوم پذیرش واقعیت های موجود است، یعنی اینکه فرایند موجود یک فرایند معطوف به عقب نشینی خواهید داشت. دوم اینکه الگوی تعامل در فضایی که سفارت خانه و نیروها و متحدانت و به قول کلازویچ نقاط ثقل استراتژیکت مورد هدف قرار می گیرد، چه باید باشیم؟ متحدین نقطه ثقل استراتژیک است. حوزه نفوذ نقطه ثقل استراتژیک است. قالب های ایدئولژیکی که مبنای ارزش دارد، نقاط ثقل استراتژیک است. حوزه تحرک در این شرایط قرار می گیرد. بنابراین بحثی که وجود دارد این است که ما متاسفانه در طی سال های گذشته_ 4 سال گذشته _ در یک فضای نادیده گرفتن واقعیت های محیط امنیتی قرار گرفته بودیم. از آن زمانی که احمدی نژاد هم از فضای مربوط به رویارویی به حوزه مصالحه شیفت کرد، احساس می کرد که پایگاه قدرتش در داخل کاهش پیدا کرده، پس می تواند از حوزه سیاست خارجی موقعیتش را ارتقا دهد. زمانی که اسناد ویکی لیکس منتشر شد و در این اسناد سفیر عربستان در آمریکا، به صراحت اعلام می کند که شرایط برای زدن سر مار آماده شده یعنی جنگ را علیه ایران به نوعی آغاز کنید و ما حمایت می کنیم، پاسخ مقامات رسمی ما این بود که ما با همسایگان زندگی می کنیم. زمانی که بحث های مربوط به اسناد و مطالبی اسنودن مطرح شد، درست همین واکنشی که آن زمان مطرح کرده بودیم را الان مطرح می کنیم.

احساسمان این است که با کشور و فضایی که در شرایط رویارویی با ما قرار گرفته و صف آرایی اش ماهیت نامتقارن دارد، ما می توانیم از طریق مذاکرات دیپلماتیک و دیدارهای دیپلماتیک کارها را پیش ببریم. من سفر روحانی به عربستان را در قالب سیاست خارجی اعتدال گرا تحلیل می کنم و در این قالب به مساله نگاه می کنم که معادله رویارویی با نمادهای قدرت ما اگر خواسته باشد، ماهیت دیپلماتیک داشته باشد، به هیچ وجه نتیجه ای نخواهد داشت. امروز فضای خاورمیانه، فضایی است که در قالب نشانه هایی از جنگ دست نشانده قرار داریم. فضای لبنان نشانه های جنگ دست نشانده را نشان می دهد. فضای عراق نشانه هایی از جنگ دست نشانده را نشان می دهد. در دوران گذشته بازیگرانی که در فضای جنگ دست نشانده قرار داشتند، مورد حمایت یک قدرت بزرگ جهانی قرار می گرفتند.

امروز بازیگرانی که در فضای جنگ دست نشانده قرار دارند، مورد حمایت بازیگران منطقه ای قرار می گیرند. در فضای جنگ دست نشانده منطقه ای که ماهیتش بهره گیری از الگوهای نامتقارن است، مهمترین مساله برای امنیت ملی کشورها، این است که معادله قدرتشان را سازماندهی کنند. آیا معادله قدرت از طریق وضع موجود حاصل می شود یا حفظ وضع موجود؟ حوزه امنیت خاورمیانه به گونه ای است که عربستان در صدد است تا فضای قدرت و فضای وضع موجود منطقه را به نوعی تغییر دهد و در چنین شرایطی گسترش بحران افزایش رویارویی، افزایش جدال علیه ایران اجتناب ناپذیر است. نه تنها ایران، بلکه حوزه های جدال در یک فضایی قرار می گیرد که من آن را نقطه تقاطع ایران و شیعه می دانم. یعنی در هرکجای خاورمیانه که حوزه تلاقی نفوذ و گسترش ایران و همچنین نقش آفرینی گروه های شیعی وجود داشته باشد، برخورد، رویارویی و ادامه چالش اجتناب ناپذیر است. بنابراین بحثی که دارم این است که اگر به سیاست قدرت نپردازیم و اگر سیاست قدرت را در فضای کنش نامتقارن منطقه ای در یک اقدام متقابل با آن برخورد نکنیم و اگر مرزبندی هایمان را در شرایط کاملا شفاف قرار ندهیم، در آن وضعیت هیچ گاه قادر نخواهیم بود تا برای آینده حتی محدود به نتایج امنیتی دست پیدا کنیم. برای اینکه چالش هایی در آینده به گونه ای فراگیر تری از حوزه منطقه ای به حوزه داخلی ایران سرایت پیدا نکند، طبیعی است که مهمترین معادله مان این است که الگوی تعامل خودمان را در سیاست بین الملل بر اساس قابلیت هایی که داریم تعریف کنیم. به یاد داشته باشیم بر اساس مفاهیم بین الملل، هیچ گاه و هیچ نظریه پردازی برای بازیگران منطقه ای واژه Power به کار نگرفته است. Power واژه ای است مربوط به بازیگرانی که می توانند، چندین حوزه قدرت را با همدیگر متعادل کنند. بنابراین باید بدانیم که یک بازیگر منطقه ای در حفاظت از منافع خودش چگونه باید با بازیگران منطقه ای رقیبی که در فضای جنگ صلبیبی قرار گرفته است، جدال کند. جنگ صلیبی و رادیکالیزه شدن سیاست در خاورمیانه را باید یکی از انعکاس های عدم کاربرد سیاست قدرت در برخورد با موضوعات راهبردی دانست.

نکته ای که باید به آن توجه داشت این است که اعتدال در ادبیات روابط بین الملل هیچ کدام از نظریه پردازان چنین مفهوم و ادبیاتی را به کار نگرفته اند. دیگر آنکه کسانی که سیاست مبتنی بر appeasement ( دلجویی ) را به کار می گیرند، خودشان نمی گویند که ما appeasement هستیم؛ appeasement سازش می شود.با compromise فرق می کند. خودشان می گویند ما ) compromise سازش ) هستیم. ولی مساله ای که وجود دارد، نتیجه کدام است؟ نکته دیگری که باید توجه داشت بحثی که مطرح می کنم مربوط به شرایط فعلی نیست، مربوط به سه سال قبل است. ما در تحلیلمان از راهبرد عربستان و الگویی که ما باید در فضای منطقه ای داشته باشیم، دچار اشتباه هستیم. یعنی چی؟ یعنی اینکه بازیگری که جنگ نامتقارن دست نشانده را در سطوح مختلف در فضای ائتلاف منطقه ای با اسرائیل در فضای ائتلاف فروملی و در فضای ائتلاف فراملی انجام می دهد، شما باید بدانید که در برخورد با این چه اقدامی را باید انجام دهید. چالش اصلی امروز در این فضا قرار دارد. نکته بعدی این است که عموما مهمترین مساله سیاست خارجی مبتنی بر ادراک است. بحث اصلی perception و misperception است. یک موضوع جدی سیاست خارجی است. زمانی که ادراکت این باشد که جهان بعد از جنگ جهانی دوم دیگر ابزار نظامی در درونش کاربرد نداشته، حرفی که وزیر خارجه و همچنین خانم افخم گفته اند، این نشان دهنده این است که درک دقیقی از ماهیت منازعه در حوزه سیاست بین الملل وجود ندارد. یا وقتی که این مساله مطرح می شود که جهان غرب باید حقوق هسته ای ما را به رسمیت بشناسد. شما صحبت های مقامات وزارت خارجه ما را طی 6 ماه گذشته بخوانید و بعد ببینید چقدر تغییر مواضع داده اند. مصاحبه در یک کشور خارجی انجام می شود، یک بحث مطرح می شود، چندین مرکز پرتنش خبری در ایران را مطرح می کنند، یک پاسخ معکوس آن داده می شود. درک این باشد که جهان غرب حقوق هسته ای ما را تضمین کند. مگر جهان غرب حقوق هسته ای را تضمین می کند؟ مگر تضمینی وجود دارد؟ در حوزه سیاست بین المللی که من خوانده ام هیچ تضمینی وجود ندارد. در زمان قرارداد 1919 مربوط به وثوق الدوله یکی از مخالفان آیت الله مدرس بود. سفیر انگلستان به خانه آیت الله مدرس آمد و گفت چرا شما با این قرارداد مخالف هستید؟ گفت من یک روحانی هستم و کاری ندارم شما بروید با سیاستمداران صحبت کنید. سفیر انگلستان گفت شما اگر نظرتان این باشد، سیاستمداران هم با شما هماهنگ خواهند بود و هرکدام از بندهای این قرارداد قبول نکنید ما ایران را عضو می کنیم. مدرس گفت من با بند یک مخالف هستم. بند یک چه بود؟ بند یک این بود که انگلستان استقلال و تمامیت ارضی ایران را به رسمیت می شناسد. حرفی که مدرس زد این بود که چه چیزی وجود دارد که شما شان برای خودت قائل هستی که استقلال و تمامیت ارضی من را به رسمیت بشناسی؟ اگر امروز تو به رسمیت بشناسی ممکن است فردا خود تو هم بگویی که به رسمیت نمی شناسم. چرا؟ زیرا ما در بحث های سیاست خارجی بر روی این نکته تاکید می کنیم که فرایندها تغییر می کند، دوستان تغییر می کنند، سیاست ها تغییر می کند، دشمنان تغییر می کنند. بنابراین بحثی که داشت این بود که اگر استقلال و تمامیت ارضی حق ذاتی ماست نیازی به شناخت شما ندارد. حال این حق ذاتی کی تامین می شود؟ زمانی که تو قدرتت یک قدرت عامرانه ای باشد، توانت خوب باشد به قول روزولت چماق بزرگی در دست داشته باشی و آرام و با بخنده و صمیمی صحبت بکنی. در حالی که آن چماق در دست است. این یک بحث خیلی جدی است. برخی از مواقع ما ترکه ای داریم هر کسی که رد می شود یکی به آن می زنیم. موقعی هم هست که فکر می کنیم اگر دیپلماسی خنده را در پیش بگیریم می توانیم به مطلوبیت های راهبردی در شرایط بحران و تنش دست پیدا کنیم. فضای محیط امنیتی خاورمیانه امروز در مقایسه با سه سال پیش، پرمخاطره تر، بحرانی تر و امنیتی تر شده است و این فضا در آینده ای نزدیک تسری پیدا خواهد کرد. فکر نکنیم سیاستی که مبتنی بر اقدام متقابل و مرزبندی و ائتلاف بندی راهبردی نباشد به نتیجه ای خواهد رسید.

سیاسی  كوتاه ومختصر بدانيم

 مورخه 22-7-92

در مورد بحث هسته اي

توافق برسر اصول است وفكر ميكنم بتوانند كنار بيايند وعقلاني اين است با يكديگر كنار  ايند زيرا در اينده به نفع هيچ كدام نيست بايد ايران از روند كارتهاي بدست اورده چند دهه گذشته به نفع خود استفاده نمايد زيرا با روند فعلي نميتوان برگ برنده ديگري بدست اورد ولي ميتواند با برگهاي موجود امتيازهايي بگيرد زيرا اگر بد بازي كند وتك هاي خود توسط يك دولو بريده شود نتيجه بازيشايد  باخت  باشد  حال اگر روند بازي موجود كه به نفع ماست با عقلانيت مديريت شود امتياز خوبي بدست مي اوريم

وناگفته نباشد غرب از تنش  بيشتردر خاورميانه برحذر است زيرا با بيرون امدن غرب از ركود اقتصادي از ادامه ويا افزايش تنش متضرر ميشود .

در مورد سخنراني اقاي دكتر روحاني در دانشگاه تهران در مورخه فوق

جناب دكتر حرفها يت به دلم نشست اهي كشيدم گفتم اي كاش دكتر از محيط خانوادگي دولت خود كه ميتواند عمل كند شروع ميكرد  هنوز بعد از گذشت دوماه روند كهنه دلمردگي وزارتخانه هايت ادامه دارد  وبه ترتيب در ادارات شهرستانها هيچ تغييري صورت نگرفته فقط اي كاش به صورت محرمانه اي كارشناسان اميني كه بدور از خطي وجناحي بودند را برميگزيديد وگزارش جامعي از داشته هايت در بدنه خودت اطلاع پيدا ميكردي وبعد براساس  داشته هايت تصميم گيري ميكردي ولي افسوس كه زود دير ميشود وهنوز اندر خم يك كوچه ايم قرار بود كه شايسته سالاري  در سيستم دولتي شكل گيرد ليسانس جوشكاري برق سفير نشود و.. از اين نيز بگذريم قرار شده بود ازافراد تنگ نظر وكوته بين  را در امور بلند مديريتي جا  يي نداشته باشند .قراربود كسي باشد به حرف دل كارمند گوش دهد احتياج به هزينه اي ندارد اين بي عدالتي حقوق پيش كش ..

جناب رئيس جمهور

پيشنهاد ميگردد به جاي بازديدهاي پر هزينه رئيس جمهور  قبلي بازديد هاي نامحسوس داشته باشيد وگلوگاهها را بشناسيد وبعد انها را رفع كنيد تا اين چرغ از حركت بازنايستد فعلا نااميدي در كل كارمندان موج ميزند وافسوس اگرها دارد انها را ميكشد وتعدادي به فكر توشه دنيوي خود هستند وهركدام مسابقاي را در جهت به قه قرا در پيش گرفتند ايا كسي هست مارا ياري كند

6مرداد92 ساعت يكونيم صبح به اين فكر افتادم برداشتها ونظرات  وتراوشات ذهني از اخبار وتحليلهاي رسانه اي چه داخلي وچه خارجي را مرقوم نمايم .
واين نوشتار به عنوان نظر يك دانشجوي سياسي است ونه جبهه گيري جناحي .

 

موضوع كانديداهاي  كابينه دكتر روحاني مورخ فوق6-5-92

احتمالا ايشان از جناحهاي مختلف كانديدا در نظر دارد نه تندرو ونه تنشزا ومطرح وتفكر روشني براي مردم نداشته باشد

طرف مقابل سعي ميكند چند كار كند به ترتيب انجام دهند يك ابتدا از در دوستي بگويد ايشان از ماست واز اين راه افراد مورد نظرش را ديكته كندسياست قديمي مرحله اول

دوم نشان دهند يا تفكر كمي تغيير كرده وسياست يك گام به جلو دوگام به پس را در پيش بگيرند با كمي فاصله گيري از تند روهاي جناح خودشان

سوم ابزار رسانه اي وتخرب تا روز راي تاييد از مجلس كه يك سياست بازدارندگي

چهارم عدم راي به كانديداها توسط مجلس كه  به يكي دو وزير مهمي از طرف دكتر روحاني براي وزارتخانه  مهمي كه در اينده انها را با جالش بزرگي روبرو نمايند

وپنجم بعد از انتخاب وتاييد توسط مجلس گام مخالفت وسنك اندازي درجهت عدم كا رايي