شنبه 8 اردیبهشت 1403 - 16:45
اوقات شرعیاوقات به افق : اصفهان

پدرم از نگاه دیگران

در این بخش سعی بر آن است تا شخصیت علی اکبر توکل از دیدگاه دوستان و کسانی که با وی مراوداتی داشته اند معرفی شود.در کتاب “درخت تناور کویر”- یادواره ابوالفضل ساغر یغمایی- که شامل مجموعه مقالات درباره تحقیقات ایرانی و خورشناسی می باشد و  به کوشش “سید مرتضی آل داوود” جمع آوری شده است،در قسمت “از خانه تا بهشت” نوشته پروفسور هنری،صفحه 103 چنین عنوان شده است:   غفوراباد تابستان 1382،به دیدن علی اکبر توکل رفته بودم. در کنار جاده 18 کیلومتری خور به خرمدشت که می گذشتیم ،دو طرف جاده سبز بود،بوته های اشنون وچربشو و در ختچه های گز و تاغ، منظره ای زیبا به بیابان داده بود .هر وقت با مهمانی از آن راه می رفتم معمولا یک جمله می شنیدم که “این کویرخیلی هم کویر نیست” و جوابم این بود “تیر را،مرد می اندازد ،نه تفنگ .کویر همان کویر است . آدم ها خشکش می کنند،آدم ها می توانند سبزش کنند.”

 

در خور ما، زندگی را آدم ها می سازند ،آب ندارند، با قنات آب می سازند،هوا ندارند،با چتر نخلستان وبا دیگر سقف های گهواره ای می سازند. خاک ندارند،ده ها تمهید می سازند. اگر شهرداری می خواهد درخت های پرشکوه خرما را بیاندازد که برای ماشین های تنبل کن، خیابان بسازد که مردم پیاده به سر تل نروند،نفرین درخت ها ونسل های آینده را خریده است. می گفتم که علی اکبرتوکل این مرد هوشمند،پرتلاش، پرکار ،سازنده به تماشای مزرعه پسته ای بردم که سال پیش 10تن پسته برداشت کرده بود،و امسال که به راهنمایی مهندسان کود داده بود،نیمی از درختان خشکیده بود. به تماشای استخر آبش هم رفتیم که در آن ماهی پرورش می داد،و این فکر در مغزم می رقصید که آدمی چقدر توان دارد؟ تا سازنده باشد یا ویرانگر . دوغی آورده تازه وجان بخش و تا رفتیم دوغ بخوریم پوشه ای آورد وروی فرش انداخت و بالحنی سنگین گفت :بیا ،ببین ،ببین که تو همت یوسف هنری راداری ؟ و می دانست و میدانستم که او همت حاج عبدالحسین توکل را داشت و من همت یوسف را نداشتم.

 

پوشه را برداشتم ،کاغذ نخودی رنگ شده بود و با ادب چار تا شده بود .خط خوش بابا بود به تاریخ 26/1/1353 . خط وانشاء وهدف آنقدر باشکوه بود که حیرت زده ماندم. نوشته بود: “بسم الله الرحمن الرحیم “برای خشنودی خالق اراضی جل شانه و رفاه مالکان و رعایای دهکده غفور آباد،در نظر است این دهکده زیبای با برکت که متجاوز از بیست سال است متروک و خشکیده از نو ایجاد شود… .چک های مربوط به این حساب را سه نفر آقایان یوسف هنری ،حاج عبدالحسین توکل،بابا حسین وهاب امضاء می کنند.در پایان هم نوشته بود والسلام علی من اتبع الهدی و به پیروی کنندگان راهدانان درود فرستاده بود و این برگه که به اندازه یک کتاب ارزشمند معتبر پروگرا بود چهار امضا داشت ،بنام خدا ، حبیب یغمایی ، بابا حسین وهاب ، یوسف هنری  و حاج عبدالحسین توکل.(اقای دکتر نوشتار را اصلاح نمایند)در اینجا با دو نکته روبرو می شویم:الف . این مزرعه متعلق به پدران حبیب یغمایی و عبدالحسین توکل بود ،و بازماندگان آنان. هیچ ربطی به بابا حسین وهاب و یوسف هنری نداشت .

 

آن ها در این آبادانی به اندازه یک برگه خرما سود نداشتند و بهره نمی بردند. امابرای خشنودی خالق اراضی جل شانه و رفاه مالکان و رعایا هر کاری می کردند، آخر سر هم به راهروان نیکی ها درود می فرستادند و به نام خدا دست به کار می شدند.ب . در سال های اخیر مخصوصا بعد از کنفرانس ریودو‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍ژانیرو در ‍‍ژانویه 1992(کنفرانس زمین )که اصطلاح “توسعه پایدار” در جایگزین مفاهیم اکولوژیک مطرح شد،بارها با این مفهوم دست وپنجه نرم کردم و جنبه های بسیارگوناگون آن را آزمودم. وقتی این قرارداد مربوط به احیای روستای غفور آباد را خواندم دیدم به دقت تمامی مفاهیم مربوط به  توسعه پایدار در آن آمده است.- هدف داراست وباشکوه : “….برای خشنودی خالق اراضی جل شانه و رفاه مالکان و رعایا… .”- سنت ها همه معتبر شمرده شده است . مدار آب و زمین برهمان چهارده شبانه روز است که بوده ، و مالکیت های قبلی نیز همه معتبر است.- یک خیابان شمالی جنوبی روستا را به دو منطقه (در دو سوی جوی آب برای آبرسانی بهتر) تقسیم می کند و قطعات زمین یکی در میان متعلق به افراد است.- عدالت اجتماعی در حداکثر پیش چشم و مورد اجرا بوده است.- در این مزرعه برکت می خواهند، نه سود.(پروفسور مرتضی هنری برگرفته شده از کتاب “یادمان ابالحسن ساغر یغمایی”)